قال رسول الله(ص):« من سره ان ینظر الی امراه من الحور العین فلینظرالی ام رومان » پیامبر(ص)فرمودند:«کسی که دوست دارد زنی از حوریان بهشت را ببیند، به ام رومان بنگرد.»

این شهادت پیامبر اکرم (ص) است که «ام رومان» از نظر زیبایی ظاهر، صفای قلب، خوش خلقی و خوش کلام بودن یکی از حوریان بهشتی در این دنیا می باشد.

 او دختر عامر بن عویمر بن عبد شمس بن عتاب بن ازینه بن سبیع بن دهمان بن حارث بن غنم بن مالک بن کنانه است. نام وی رابه اختلاف برخی زینب و گروهی دعد نقل کرده اند. کنیه اش «ام رومان »است که هیچ رابطه ایی با اسم فرزندانش ندارد و تا کنون کسی دلیل آن را پیدا نکرده است. این بانو در جزیره العرب در منطقه ایی به نام «السراه» پرورش یافت و با یکی از جوانان مشهور زمان خود به اسم « حارث بن سخیره ازدی» ازدواج کرد و در همان دیار زندگی مشترک خود را با شور و شعف آغاز نمودند و  روزهای خوبی را درکنار هم سپری کردند و پس از مدتی  صاحب پسری به نام«طفیل»شدند. حارث با سفر به مکه تصمیم گرفت همراه خانواده اش در آنجا بماند، طبق عادت عرب به ناچار می بایست هم پیمان یکی از افراد صاحب نام گردد تا از حمایت وی بهره مند شود. پس با ابوبکر صدیق هم پیمان شد این ماجرا پیش از اسلام بود. آب و هوای مکه با حارث سازگار نبود و پس از یک سال اقامت در انجا بیمار شد و وفات یافت. عادت معمول عرب این بود که پس از وفات همسر، بایستی مالک با زن ازدواج کرده و سرپرستی او و بچه هایش را برعهده گیرد. ابوبکر نیز با ام رومان ازدواج کرد، او فرزندش را تحت تکفل خود قرار داد. ابوبکر در ازدواج قبلی خود دو فرزند به اسمهای اسماء و عبدالله داشت و از ام رومان نیزصاحب عبدالرحمن و عایشه گردید. در این زمان حضرت محمد(ص) مبعوث گردید و شعله های اسلام در جزیره العرب تابیدن گرفت. ام رومان با اسلام آوردن همسرش خوشحال گردید و خودش نیز با جان و دل، آن را پذیرفت. منزل او پناهگاه اصلی پیامبر(ص) در دوره های آغازین دعوت بود. این بانوی گرانقدر دارای قلبی بزرگ و سعه ی صدر بس فراوان بود که تمام حوادث اولیه ی دعوت اسلامی را با جان خرید، چرا که صاحب این قلب، حورالعین دنیا و ان شاالله یکی از حوریان بهشتی خواهد بود.  ام رومان مروارید گرانبهایی در صدف حیا و ایمان بود که علاوه بر زیبایی ظاهر، از  باطن و سیرتی زیبا هم برخوردار بود. همسر صدیق و مادر صدیقه بود! در روزهای سخت و پر محنت مسلمانان، تکیه گاه قوی شوهرش و مادری مهربان و مربی ارزنده ایی برای فرزندانش بود. با هجرت پیامبر(ص) و یار غار ایشان، ام رومان رازدارشان بود و مسولیت بزرگ دعوت مردم جاهل مکه به دین اسلام را به نحو احسن انجام داد. ازدواج رسول خدا(ص) با حضرت عایشه(رضی)، مایه ی سرور و شادمانی وی گشت و به داشتن چنین دامادی افتخار می کرد. این توفیق الهی نصیبش شد تا به خانه پیامبر (ص) رفت و آمد زیاد داشته باشد و از چشمه جوشان نبوت بهره مند گردد. روزگار سپری شد و چیزی که کسی انتظار آن را نداشت اتفاق افتاد، تهمت به همسر رسول خدا(ص) و جگر گوشه ی ام رومان !

وی با شنیدن این خبر، از فرط ناراحتی بی هوش بر زمین افتاد... اما پس از به هوش آمدن خبرها را از دخترش پنهان می کرد و با تضرع از خداوند سبحان می خواست که این تهمت را از ساحت دخترش دور نماید تا اینکه خداوند دعای آن قلب با ایمان و صادق را مستجاب نمود و آیاتی مبنی بر برائت عایشه صدیقه نازل گردید. این فراز از زندگی ام رومان سخت ترین دورانی بود که تحمل نمود و تاثیر زیادی در وی گذاشت. بعد از مدتی در بستر بیماری افتاد و دخترش عایشه از وی پرستاری می کرد و در سال ششم هجرت، دار فانی را وداع گفت و به سرای باقی شتافت. رسول خدا (ص) در کنار قبر این بزرگ زن تاریخ، برایش طلب آمرزش نمود و فرمود: «خدایا تو می دانی که ام رومان برای تو و رسولت چه رنجهایی کشید، پس وی را مشمول رحمت و مغفرت خود گردان » خداوند از ام رومان راضی و خشنود باد که از پیشگامان اسلام و مومن به معنای واقعی بود و در راه دعوت حق، مصیبت و سختی های زیادی تحمل کرد .

اما تو ای خواهر ارجمند! امید است خواندن این چنین مقاله هایی و مدارسه ی سیره ی صحابه، تلنگری بر قلب پر از عطوفت و مهربانتان باشد و جرقه ایی باشد برای تجدید ایمانتان که کار هر روز یاران باوفای پیامبرمان(ص) بود. آمین